nima643's avatar

nima643

87 Watchers161 Deviations
17.1K
Pageviews

Untitled

1 min read
بعد از مدت های مدید من تصمیبم گرفتم که برگردم اینجا و آپدیتش کنم ، هنوز کسی هست این دور و ورا؟
Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In

Zekoja Amadeam

1 min read
روزها فکر من این است و همه شب سخنم ... که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود ... به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا ... یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم... رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک ... چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود آوازم ... یا کدام است سخن می کند اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد ... یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی ... یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد ... به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم ... آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم ... تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In

lost and found

1 min read
Where have you come from,
where have you been?
How can you know
unless you begin?
Turn around,
giving more than you take.
Lost and found
in the past.

The chance of a lifetime
is passing you by.
Use it or lose it
in the wink of an eye.
Turn around,
giving more than you take.
Lost and found
in the past.
Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In
اونی که تا دیروز براش مثل یه بت بودی

امروز توی چشمات نگاه میکنه و ازت رد میشه

اون غریبه ای که هر روز صبح توی چشماش زل میزدی و یه لبخند خشک و خالی تحویل میگرفتی میاد توی زندگیت

اونی که یه روزی آرزوت بود الان خیلی دست یافتنی تر از یه آرزو شده

زیاد می بینیش

آره زیاد میبینیش و زل میزنی توی چشماش و میخندی
اونم میخنده ولی رنگ خنده هاش عوض شده

دیگه مثل اون روزای زمستون سرد نیست

مثل وقتی که دستای یخ زدتو میکردی توی جیبت و زل میزدی توی چشماش

آره میخنده

میخنده ولی غمو پشت مردمک چشماش میبینم

دلم برای اون روزای سرد تنگ شده

میخوام کوله پشتیمو بندازم رو دوشم و دوباره از جلوش رد شم

میخوام دوباره نگاه کنم توی چشماش و یه لبخند سرد تحویل بگیرم

آره میخوام برگردم عقب………
Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In

So Sad...

1 min read
shadow-veiled, passing years
i can't see the sun
where's the land of friends?
darkness conquers us
when the dawn of night begins
deep beneath my chilling fears
lives the ocean of my tears
i don't understand the world
bodies frozen, love stands still
as the sun was doomed
and i turn to look to you
there are no words i can use
i can't explain the goings of the world
dark and cold
i can't explain misery
i can't explain cruelty
i can't explain success of lying
i turn away
anger pounds, sorrow surrounds
i can't stand this pain
neverending emptiness
everyday we look away
we are all alone

i am sorry
i can't explain
cruelty
misery
Join the community to add your comment. Already a deviant? Log In
Featured

Untitled by nima643, journal

Zekoja Amadeam by nima643, journal

lost and found by nima643, journal

MiKham baRgardam aGhab! by nima643, journal

So Sad... by nima643, journal